خنثی، پراکنده گو، بی منطق و فاقد اصالت وقوع!
نخستین نقصان روایی کار کثیف» به عنوان تازه ترین فیلم خسرو معصومی، این است که تقریباً نه از وضعیت و موقعیت شخصیت ها و نه از خود شخصیت ها، هیچ معرفی اولیه ای ندارد و می خواهد از طریق داستان موقعیت، این معرفی شرایط و شخصیت پردازی را انجام دهد؛ اما متأسفانه مانند آن دسته از آثاری که می خواهند شخصیت و شرایط را نه در معرفی اولیه، بلکه از طریق پلات یا داستان موقعیت بشناسانند، فیلم نمی تواند از طریق درام موقعیت اش، وضعیت و شرایط شخصیت و همچنین شناسه ها، آمال، حالات، دغدغه ها و مسأله های شخصیت را استخراج و پردازش کرده و به مخاطب بشناساند؛ و به تبع همین ناتوانی در شناساندن و محاکات کردن، نمی تواند چالش شخصیت و گره و مسأله ی اصلی درام مرکزی را برای مخاطب، مهم و حساس و دراماتیک کند؛ اینکه دانشجوی حقوق، مجبور است به دلیل شرایط روزگار، مشروب بفروشد! اولاً کدام روزگار؟! مگر ما جامعه ی خودساخته، خودانگیخته، هویت یافته، عینی و ابژکتیو شده ای در فیلم و روی پرده می بینیم؟! یا اینکه صرفاً واقعیت و جامعه ی بیرونی، به نحوی گفتاری و فرامتنی به درون فیلم، الصاق و سنجاق شده؟ ثانیاً وقتی فاصله گذاری شخصیت با مخاطب، به گونه ای است که اصلاً شخصیت به مخاطب معرفی نمی شود و مخاطب حتی نمی تواند نزدیک شخصیت بشود و او را بفهمد و درگیر چالش او شود، آن هنگام اصلاً به مخاطب چه که شخصیت می خواهد مشروب بفروشد یا نفروشد؟!
درباره این سایت